اگر چشمانم محو تو میگشت تمام سفره احساسم را عاشقانه نذر ا

اگر چشمانم محو تو میگشت تمام سفره احساسم را عاشقانه نذر اغوشت میکردم و حجم عریان قلبم در هزار توی چشمانت صید میشد اگر چشمانم محو تو میگشت از باغ بهشتی نوازش هایت میوه رسیده محبت را میچیدم و دیگر هیچ تو را جانانه به اندازه تمام شاعرانه هایم در شب تولد عشق دوست خواهم داشت
دیدگاه ها (۱۱)

دوست دارم سرزمین قلبت را فتح کنمتا تمام عاشقانه هایی که از ع...

برگ با ریزش بی‌وقفه به من می‌گوید:در زمین خوردن عشاق تسلسل د...

چشم های تو از پوست تن همین دریا گسترده استتا نوک آن کوه ها ...

من غزل میخوانم امشب در فراق و انتظاردیده خون میبارد از تب در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط