لب به آواز نکردم باز با بهاری که از این کوچه گذشت
#لب_به_آواز_نکردم_باز_با_بهاری_که_از_این_کوچه_گذشت
و هم اکنون یاران!
سبد سینه ی من خالی است
با دلم، میل شکفتن نیست
ابر تنهایی در سینه ی من می بارد
و نگاهم چو پر خسته ی یک مرغابی،
میل دارد که بیاساید در برکه ی چشم
و من آرام آرام،
از فراز تن خود می ریزم
آی انبوه تر از ابر سپید!
که رها گشته نگاهت در باد،
تو مرا خواهی برد؟...
و هم اکنون یاران!
سبد سینه ی من خالی است
با دلم، میل شکفتن نیست
ابر تنهایی در سینه ی من می بارد
و نگاهم چو پر خسته ی یک مرغابی،
میل دارد که بیاساید در برکه ی چشم
و من آرام آرام،
از فراز تن خود می ریزم
آی انبوه تر از ابر سپید!
که رها گشته نگاهت در باد،
تو مرا خواهی برد؟...
۷.۶k
۰۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.