امشبسهتارم را به نام تو کوک کردهام
امشب،سهتارم را به نام تو کوک کردهام؛
نه برای شنیدن گوشهای خاکی،که برای پرواز نغمهها در سپهرِ بیکران روح تو..
هر زخمه،داغی است بر دل من،و هر لرزشِ سیم،پژواکی از یاد توست..
مینوازم تا شاید آهنگ این اندوه،از حصار زمان بگذرد و در آغوشِ خاموشِ آسمان به تو برسد.
ای یارِ جاودانه،نبودنت مرا به سکوتی بیانتها سپرده است،
و این ساز،تنها زبان غربتِ من است.
قطعهای که امشب از دل برمیخیزد،نذرِ آرامش روح تو باد؛
باشد که در روشنای جاودانگی،صدای مرا بشنوی
و بدانی که هنوز،هر نفسِ من در تمنای توست...
نه برای شنیدن گوشهای خاکی،که برای پرواز نغمهها در سپهرِ بیکران روح تو..
هر زخمه،داغی است بر دل من،و هر لرزشِ سیم،پژواکی از یاد توست..
مینوازم تا شاید آهنگ این اندوه،از حصار زمان بگذرد و در آغوشِ خاموشِ آسمان به تو برسد.
ای یارِ جاودانه،نبودنت مرا به سکوتی بیانتها سپرده است،
و این ساز،تنها زبان غربتِ من است.
قطعهای که امشب از دل برمیخیزد،نذرِ آرامش روح تو باد؛
باشد که در روشنای جاودانگی،صدای مرا بشنوی
و بدانی که هنوز،هر نفسِ من در تمنای توست...
- ۴۴۱.۸k
- ۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط