دلم تنگ شده برای مادرم
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی به غیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رویای کودکی
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که می شدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته می شدیم
سر می گذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه ی بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بخی شانه به موهام می کشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره ی پر از برکت پهن کرده ام
با پول تا نخورده ی قرآن مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخورده ام
دلتنگ مادرم شده ام…جان مادرم
کو شانه ای که سر بگذارم به روی آن
حالا که آمده ست سر شانه مادرم
از روزگار درس فراوان گرفته ام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
یاد مادرم بخیر
چیزی به غیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رویای کودکی
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که می شدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته به دندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته می شدیم
سر می گذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه ی بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بخی شانه به موهام می کشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره ی پر از برکت پهن کرده ام
با پول تا نخورده ی قرآن مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخورده ام
دلتنگ مادرم شده ام…جان مادرم
کو شانه ای که سر بگذارم به روی آن
حالا که آمده ست سر شانه مادرم
از روزگار درس فراوان گرفته ام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
یاد مادرم بخیر
۵.۸k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.