سفر میکردی و کار تو را دشوار میکردم

🌱🍒سفر می‌کردی و کار تو را دشوار می‌کردم 
که چون ابر بهاری گریۀ بسیار می‌کردم

همان "آغاز" باید بر حذر می‌بودم از عشقت 
همان دیدار "اول" باید استغفار می‌کردم

ملاقات نخستین کاش بار آخرینم بود 
تو را دیگر میان خواب‌ها دیدار می‌کردم

«به روی نامه‌هایت قطرۀ اشک است، غمگینی؟»
تو می‌پرسیدی و با چشم خون انکار می‌کردم

در آن دنیا اگر قدری مجال همنشینی بود 
به پای مرگ می‌افتادم و اصرار می‌کردم

خدا عمر غمت را جاودان سازد که این شاعر 
غزل در گوش من می‌خواند و من تکرار می‌کردم🍒🌱

#سجاد_سامانی
دیدگاه ها (۶)

🍒🌱با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو رادر هر بتی كه ساخته ا...

🌱🍒دلتنگم و دلگیر، مگر ابر بهارم؟کو چاره به جز اینکه در این گ...

🍒🌱بنگردراین دریای کورچشم هر اختر چراغ زورقی ستسر به سوی آسما...

🌱🍒مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شومنیست نشان زندگی تا نرسد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط