عاشقانه های شبنم
راهِ خود امشب ببین جانا نهائی کردم و
زیرِ پا له واژه یِ فصلِ جدائی کردم و
جنسِ پاپوشم نمیدانی چه باشد روزگار
سخت تر از میله چون قصدِ رهائی کردم و
در میانِ خاطراتِ خیسمان در نورِ شمع
باز یادی بر زمانِ آشنائی کردم و
شاعران در وصفِ چشمانم غزل گفتند و من
چشم بستم از تهِ دل با وفائی کردم و
کشتیِ احساس ها بشکسته شد از ترسِ موج
من به دریای تو اما ناخدائی کردم و
این غزل کافیست تا رویت به سوی من کنی
خوب میدانم تو را بازم هوائی کردم و...
زیرِ پا له واژه یِ فصلِ جدائی کردم و
جنسِ پاپوشم نمیدانی چه باشد روزگار
سخت تر از میله چون قصدِ رهائی کردم و
در میانِ خاطراتِ خیسمان در نورِ شمع
باز یادی بر زمانِ آشنائی کردم و
شاعران در وصفِ چشمانم غزل گفتند و من
چشم بستم از تهِ دل با وفائی کردم و
کشتیِ احساس ها بشکسته شد از ترسِ موج
من به دریای تو اما ناخدائی کردم و
این غزل کافیست تا رویت به سوی من کنی
خوب میدانم تو را بازم هوائی کردم و...
۹.۷k
۰۸ شهریور ۱۴۰۲