و تو آن شعر محالی که هنوز

و تو آن …شعر محالی که هنوز ،

با دو صد دلهره در ، حسرت آغاز توام ،

چشم بگشای و مرا ، باز صدا کن «ای عشق» ،

که من از لهجه چشمان تو ، شاعر بشوم ..!

‌‌‎‎‎‎‎ ‌‌┅┄ 😍🤩🥰
دیدگاه ها (۰)

اگرعمرَم به کوتاهیِ...     پِلک زدن«تُـــــــــو»باشِه حاضِر...

اگرعمرَم به کوتاهیِ...     پِلک زدن«تُـــــــــو»باشِه حاضِر...

❤️بَساطِمان‌‌جورشُد!کَمی‌مَن..کَمی‌ٺو..❤️ و بی‌ٖ نَهایَت‌ عش...

یکم به وقت خنده 😂😁😁😁😁

💕وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گو...

وقتی که روح عشق رااینگونه عریان می کنی درواژه های شعر من گوی...

چشم انتظارِ توامجایت اینجا خالی‌ستچون صدفی که نیست در آن دُر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط