عاشقانه های شبنم بوقت دلتنگی
بـه اشــک دیـدگـانـی کـه بـه پـنهانی فـرو ریـزد
به بـغـض و نالـه هـایی کـه بـه درد غـم بیـاویـزد
بـه آن لبـخـند تـلخـی کـه ز ناچـاری به لب آیـد
بـه نجـوا هـای دلتـنگی که از تـنها شدن خیـزد
دلم تنگ استُ تنهایی بسی درد است بی درمان
مـگر آن آشــنا آیــد کـه غــم از سیــنه بُـگــریـزد
به بـغـض و نالـه هـایی کـه بـه درد غـم بیـاویـزد
بـه آن لبـخـند تـلخـی کـه ز ناچـاری به لب آیـد
بـه نجـوا هـای دلتـنگی که از تـنها شدن خیـزد
دلم تنگ استُ تنهایی بسی درد است بی درمان
مـگر آن آشــنا آیــد کـه غــم از سیــنه بُـگــریـزد
۶.۵k
۰۲ مهر ۱۴۰۳