صدای خنده هایش گوشم را پر کرده بود گویی از روی قصد با ...
صدای خنده هایش گوشم را پر کرده بود ؛ گویی از روی قصد با صدای بلند قاه قاه میخندد که حال خوشش را به رخم بکشد در حالی که من از درون زار زار میگریم.
هرگز نفهمیدم حسم به او چه بود اما این را خوب میدانم که برایم مانند پالتویی گرم در در برف و بوران بود ، هرچند به قدری زبر بود که همیشه تنم را میخاراند و زخم میکرد بدون اینکه خودش بداند.
به تازگی به عمق بدی خود پی بردم. میدانستم برای او وصله ناجوری هستم.
حال که در اینه خود را مینگرم تنها تاریکی مطلق و وحشتناکی میبینم.
انگار هرکه کمی به من نزدیک میشود ان سیاهی درونم را میبیند؛ پس بعد از او اموختم دیگر هرگز به اندازه ای نزدیک دیگران نشوم که از عمق وجودم باخبر شوند.
چون دیدم، انها مرا دیدند، و از همان چیزی که دیده بودند خنجری ساختند و مستقیم در قلبم فرو بردند و من فقط لبخند زدم.
از عمق جراحتی که ایجاد کرده بودند نگفتم ، از دردی که میکشیدم نزد انها شکایتی نکردم و تنها فریادی کشیدم و با همان خنجرِ در قلبم از انها دور شدم . رفتم، از راهی رفتم که دیگر طریقی برای بازگشت نمانَد .
حالا من مانده ام ، مجروح و تنها در زمستانی سرد، بدون ذره ای گرما . دیگر نه پالتو ای برایم مانده بود که مرا در ان سرما یاری کند ، و نه احساسی که حداقل گرما بخش وجودم باشد.
....
هرگز نفهمیدم حسم به او چه بود اما این را خوب میدانم که برایم مانند پالتویی گرم در در برف و بوران بود ، هرچند به قدری زبر بود که همیشه تنم را میخاراند و زخم میکرد بدون اینکه خودش بداند.
به تازگی به عمق بدی خود پی بردم. میدانستم برای او وصله ناجوری هستم.
حال که در اینه خود را مینگرم تنها تاریکی مطلق و وحشتناکی میبینم.
انگار هرکه کمی به من نزدیک میشود ان سیاهی درونم را میبیند؛ پس بعد از او اموختم دیگر هرگز به اندازه ای نزدیک دیگران نشوم که از عمق وجودم باخبر شوند.
چون دیدم، انها مرا دیدند، و از همان چیزی که دیده بودند خنجری ساختند و مستقیم در قلبم فرو بردند و من فقط لبخند زدم.
از عمق جراحتی که ایجاد کرده بودند نگفتم ، از دردی که میکشیدم نزد انها شکایتی نکردم و تنها فریادی کشیدم و با همان خنجرِ در قلبم از انها دور شدم . رفتم، از راهی رفتم که دیگر طریقی برای بازگشت نمانَد .
حالا من مانده ام ، مجروح و تنها در زمستانی سرد، بدون ذره ای گرما . دیگر نه پالتو ای برایم مانده بود که مرا در ان سرما یاری کند ، و نه احساسی که حداقل گرما بخش وجودم باشد.
....
- ۶۹۳
- ۲۰ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط