اون شب میخواستم بهت بگم

اون شب می‌خواستم بهت بگم :
می‌خواستم بگم رفتنی كه توش آدم همه‌اش به فكر برگشتن باشه
كه رفتن نيست
می‌خواستم بگم كدوم دو نفره‌هايی رو تو دنيا می‌شناسی
که بعد از رفتن حال‌شون خوب شده و فرا‌موشی گرفتن ؟!
می‌خواستم بگم چرا آدم‌ها فكر می‌كنن كه
فراموش كردن شبيه به آب خوردن تو يه روز تابستونیه ؟!
می‌خواستم بگم حالا که تصمیم به رفتن داری
حداقل دست‌هام رو با خودت ببر .
و يا اون بوی قهوه‌ات که زندگیم لابه‌لاش گم میشد رو اينجا بذار
اونا كه گناهی نكردن
اونا که نباید به آتیش ما بسوزن
اما نشد ...
نشد اون شب بهت بگم .
حرف‌هام نگفته موند !
و ميدونی تو دنيای ما آدم‌ها
هيچ چيزی نمی‌تونه سنگين‌تر از حرف‌های نگفته باشه !!