برده داران زمانها چوب حراجم زدند

برده داران زمانها چوب حراجم زدند
دست اول تا برآمد خود خریدم خویش را
بزم سازان جهان می از سبوی پر خورند
من تهی پیمانه بودم سر کشیدم خویش را...
دیدگاه ها (۰)

دعاي زيبايي است آنقدر از اين دعا خوشم اومد که نتونستم براي د...

یادت باشه هر چی صادق تر باشی بیشتر بهت شک میکنن.........هر چ...

با سادگی تمام بیصدا شکستیمچه زخمهایی که از عزیزان خوردیماشکه...

از متفاوت بودن نترس ،سبک زندگی خودت را داشته باش، حتی اگر نت...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

#پیرمرد ی تمام عمرش را بین #بازار و #کوچه سر می کردهرکسی بار...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط