کاش می شد لحظه ای پرواز کرد

کاش میشد لحظه ای پرواز کرد
حرف های تازه را آغاز کرد
کاش می شد خالی از تشویش بود
برگ سبزی تحوه ی درویش بود
کاش تا دل می گرفت و می شکست
عشق می آمد کنارش می نشست
کاش با هر دل دلی پیوند داشت
هر نگاهی یک سبد لبخند داشت
کاشکی لبخند ها پایان نداشت
سفره ها تشویش آب و نان نداشت
کاش می شد ناز را دزدید و برد
بوسه را با غنچه هایش چید و برد
کاش دیواری میان ما نبود
بلکه می شد آن طرف تر را سرود‌‌‌‌‌‌‌‌
دیدگاه ها (۶۲)

تو همان تلنگر عاشقانه ای

مادر بزرگ می گفت

آری سهراب راست میگویی

من دست هایم

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

🍁تنها چیزی که برایمان مانده ، خاطراتِ خوبی ست که با تداعیِ ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط