رمان رویای من
رمان رویای من
پارت ۱۱
دیانا، لباس های راحتی پوشیدم پفیلا اوردم تخمه نشستم فیلم دیدم تا همون جوری خوابم برد
.... فردا صبح ....
ارسلان، پاشدم کت شلوارمو پوشیدم راه افتادم سمت دانشگاه رسیدم رفتم تو دفتر
دیانا، دیر پاشدم اه نوچ باز دیرم شد یه دست لباس بنفش پوشیدم راه افتادم به سمت دانشگاه
ارسلان، همه معلما رفتن کلاس دیدم دیانا خانم بدو بدو داره از در تو میاد داشت میخورد به ستون خواستم بهش بگم صداش زدم گفتم دیانا مواظب باش که رفت تو ستون
دیانا، آخ پیشونیم این کی بود گفت مواظب باش
ارسلان، خوبی ببینم چیکار میکنی حواست کجاست
دیانا، ساعتو نشون دادم
پارت ۱۱
دیانا، لباس های راحتی پوشیدم پفیلا اوردم تخمه نشستم فیلم دیدم تا همون جوری خوابم برد
.... فردا صبح ....
ارسلان، پاشدم کت شلوارمو پوشیدم راه افتادم سمت دانشگاه رسیدم رفتم تو دفتر
دیانا، دیر پاشدم اه نوچ باز دیرم شد یه دست لباس بنفش پوشیدم راه افتادم به سمت دانشگاه
ارسلان، همه معلما رفتن کلاس دیدم دیانا خانم بدو بدو داره از در تو میاد داشت میخورد به ستون خواستم بهش بگم صداش زدم گفتم دیانا مواظب باش که رفت تو ستون
دیانا، آخ پیشونیم این کی بود گفت مواظب باش
ارسلان، خوبی ببینم چیکار میکنی حواست کجاست
دیانا، ساعتو نشون دادم
۷.۱k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.