رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را

🍒🌱رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را
بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند
چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا!
ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم
کز ناله‌های زارم زحمت بود شما را
از عشق خوب رویان من دست شسته بودم
پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را...
ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت
باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را
تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن
در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را
ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی
مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را
مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد
این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را
من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی
می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را
گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی
حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را
از دهشت رقیبت دور است سیف از تو
در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را
سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت
«مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا»🍒🌱

سیف فرغانی
دیدگاه ها (۵)

🌱🍒روزی بزرگان ایرانی و موبدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستندکه...

#عکس_نوشته

🌱🍒کاسه شعر ِمن از دست تو افتادو شکست …! عـــاشقان ، فرصتِ خو...

🍒🌱خـوارزم بعــد از حمـلـهء چنگیــز خــان حتــی   انــدازهء م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط