برای فراموش شدن شهدا یک سیاستی وجود دارد!
.
ارتفاعات بازی دراز، منطقه راهبردی و صعبالعبوری بود که در دست عراق قرار داشت. عراقیها از این ارتفاعات به شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلانغرب تسلط داشتن و همین موضوع نشون میداد که باید این ارتفاعات آزاد بشه.
اما آزاد کردن این منطقه، نیاز به ایمان و اعتقاد راسخ داشت. نیاز به فرماندهای مثل محسن داشت. محسن وزوایی.
عملیات شروع شد. خیلیا مجروح و #شهید شدن. بعضیا هم توان بالا رفتن رو نداشتن. قرعه به نام محسن و چند نفر از بچهها افتاده بود که به ارتفاعات برسن. اما بدون نیروی کمکی نمیشد اونجا مقاومت کرد. #عراق با تمام توان روی بازی دراز آتیش میریخت. نیروی کمکی قرار بود به زودی برسه، و رسید. اما نه اون چیزی که شما فکرش رو میکنید.
یکی از #رزمندهها با عصبانیت اومد سراغ محسن و گفت: این همه تلفات دادیم و شما میگویید نیروی کمکی میآید! پس کو نیروی کمکی؟! محسن لحظهای سکوت کرد. به تعدادی از رزمندهها گفت دور من جمع بشین. بعد بهشون گفت: من هر چه گفتم شما تکرار کنید. سپس شروع به خواندن سوره فیل کردن.
آیا ندانسته ای که پروردگارت با فیل سواران چه کرد؟ (۱)
آیا نیرنگشان را در تباهی قرار نداد [ونقشه آنان را نقش بر آب نساخت؟!] (۲)
و بر #ضد آنان گروه گروه پرندگانی فرستاد؛ (۳)
[که] بر آنان سنگ هایی از نوع سنگ گِل می افکندند. (۴)
سرانجام همه آنان را چون کاه جویده شده قرار داد. (۵)
طولی نکشید که یکی از هلیکوپترهای بعثی که میخواست به طرف نیروهای #ایرانی شلیک کنه، راکت اشتباهی به تانک بعثی زد، بعدش ۲ هلیکوپتر هم که میخواستند منطقه رو زیر آتش بگیرن، پرههاشون به هم خورد و سقوط کردن.
عراقی ها تصور کرده بودن کلی نیرو ایرانی وارد منطقه شده، برای همین شروع به عفب نشینی کردن. بازی دراز فتح شده بود.
🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
#فرزند_ایران #مفاخر
#محسن_وزوایی #دانشگاه
ارتفاعات بازی دراز، منطقه راهبردی و صعبالعبوری بود که در دست عراق قرار داشت. عراقیها از این ارتفاعات به شهرهای قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلانغرب تسلط داشتن و همین موضوع نشون میداد که باید این ارتفاعات آزاد بشه.
اما آزاد کردن این منطقه، نیاز به ایمان و اعتقاد راسخ داشت. نیاز به فرماندهای مثل محسن داشت. محسن وزوایی.
عملیات شروع شد. خیلیا مجروح و #شهید شدن. بعضیا هم توان بالا رفتن رو نداشتن. قرعه به نام محسن و چند نفر از بچهها افتاده بود که به ارتفاعات برسن. اما بدون نیروی کمکی نمیشد اونجا مقاومت کرد. #عراق با تمام توان روی بازی دراز آتیش میریخت. نیروی کمکی قرار بود به زودی برسه، و رسید. اما نه اون چیزی که شما فکرش رو میکنید.
یکی از #رزمندهها با عصبانیت اومد سراغ محسن و گفت: این همه تلفات دادیم و شما میگویید نیروی کمکی میآید! پس کو نیروی کمکی؟! محسن لحظهای سکوت کرد. به تعدادی از رزمندهها گفت دور من جمع بشین. بعد بهشون گفت: من هر چه گفتم شما تکرار کنید. سپس شروع به خواندن سوره فیل کردن.
آیا ندانسته ای که پروردگارت با فیل سواران چه کرد؟ (۱)
آیا نیرنگشان را در تباهی قرار نداد [ونقشه آنان را نقش بر آب نساخت؟!] (۲)
و بر #ضد آنان گروه گروه پرندگانی فرستاد؛ (۳)
[که] بر آنان سنگ هایی از نوع سنگ گِل می افکندند. (۴)
سرانجام همه آنان را چون کاه جویده شده قرار داد. (۵)
طولی نکشید که یکی از هلیکوپترهای بعثی که میخواست به طرف نیروهای #ایرانی شلیک کنه، راکت اشتباهی به تانک بعثی زد، بعدش ۲ هلیکوپتر هم که میخواستند منطقه رو زیر آتش بگیرن، پرههاشون به هم خورد و سقوط کردن.
عراقی ها تصور کرده بودن کلی نیرو ایرانی وارد منطقه شده، برای همین شروع به عفب نشینی کردن. بازی دراز فتح شده بود.
🇮🇷 @farzandeIRAN_ir
#فرزند_ایران #مفاخر
#محسن_وزوایی #دانشگاه
۱۰.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.