قصه ما و دنیای دیگه مثل ...
✅مکالمه دو جنین در شکم مادر :
🔸اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
🔹دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
🔸اولی: امکان نداره!
ما با جفت تغذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
🔹دومی: شاید مادرمونم ببینیم
🔸اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
🔹دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
🔸اولی: من مامانو نمیبینم پس وجود نداره.
🔹دومی: اگه ساکتِ ساکت باشی صداشو میشنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس میکنی...
این مکالمه چقدر آشناس!
تا حالا بودنِ خدا رو اینطوری به همين سادگی حس نكرده بودم
🔸اولی: تو به زندگی بعد زایمان اعتقاد داری؟
🔹دومی: آره حتما. یه جایی هست که می تونیم راه بریم شاید با دهن چیزی بخوریم
🔸اولی: امکان نداره!
ما با جفت تغذیه می شیم. طنابشم انقد کوتاهه که به بیرون نمی رسه. اصلا اگه دنیای دیگه هم هست چرا کسی تاحالا از اونجا نیومده بهمون نشونه بده.
🔹دومی: شاید مادرمونم ببینیم
🔸اولی: مگه تو به مامان اعتقاد داری؟ اگه هست پس چرا نمی بینیمش
🔹دومی: به نظرم مامان همه جا هست. دور تا دورمونه.
🔸اولی: من مامانو نمیبینم پس وجود نداره.
🔹دومی: اگه ساکتِ ساکت باشی صداشو میشنوی و اگه خوب دقت کنی حضورشو حس میکنی...
این مکالمه چقدر آشناس!
تا حالا بودنِ خدا رو اینطوری به همين سادگی حس نكرده بودم
۱۱.۸k
۱۸ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.