رمان رویای من
رمان رویای من
فصل دوم
پارت ۶۹
ارسلان: تک خنده ای کردم و داد زدم و گفتم مبارکه خانم
دیانا: ای خدا حدسم درست بودم از دستشویی اومدم بیرون دیدم جلو دره با حرص نگاهش کردم
ارسلان: خنده کردم
دیانا: کوفت حداقل میزاشتی ۵ ماه بگذره
ارسلان: اوه پنج ماه چه خبره
دیانا: هی ارسلان دمپایی مو از پام درآوردم و سمتش مرتاب کردم که خورد تو سرش
ارسلان: آخ
دیانا: آخيش دلم خنک شد
فصل دوم
پارت ۶۹
ارسلان: تک خنده ای کردم و داد زدم و گفتم مبارکه خانم
دیانا: ای خدا حدسم درست بودم از دستشویی اومدم بیرون دیدم جلو دره با حرص نگاهش کردم
ارسلان: خنده کردم
دیانا: کوفت حداقل میزاشتی ۵ ماه بگذره
ارسلان: اوه پنج ماه چه خبره
دیانا: هی ارسلان دمپایی مو از پام درآوردم و سمتش مرتاب کردم که خورد تو سرش
ارسلان: آخ
دیانا: آخيش دلم خنک شد
- ۴.۵k
- ۱۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط