𝙋𝙖𝙧𝙩 : ❼
𝙋𝙖𝙧𝙩 : ❼
»»————> ᎷᎪҒᏆᎪ ᏞϴᏙᎬ <————««
ویو رزی : تو خونه بودم سرم ت لپتاب بود که یهو دیدم حسابا از دستم در رفته سریع زنگ زدم به جنی
رزی : سلام
جنی : سلام
رزی : میدونم نگران میشی ولی حسابا از دستم در رفت
جنی : چقدر از توش در اوردی ؟
رزی : دو و نیم میلیون چون
ویو رزی : داشتم با جنی صحبت میکردم ک صدای باز شدن در خونم ب گوشم رسید تا رفتم داخل هال ببینم چی شده چیزی ندیدمو سیاهی مطلق
ویو جیمین :
مطمعنم رزی دیگ سمتم نمیاد باید تا در نرفته گیرش بندازم سریع با دو تا بادیگارادام از عمارت خارج شدم به سمت خونه رزی حرکت کردیم در خونه رو که باز کردم دیدم داره با تلفن صحبت میکنه تا اومد بیرون دستمال و گذاشتم جلو دهنشو بی هوشش کردم تلفنش رو قطع کرد مو گذاشتم ت جیبم رزی رو براید بغل کردم و راه افتادم
ویو جنی : همینطور که داشتم با رزی حرف میزدم یهو دیگ صدا شو نشنیدم و بعدشم قطع کرد تا اینکه...
ویو جین :
داخل اتاقم بودم ذهنم همش میرفت سمت اون دختره سر بارمنی ک امروز دیدمش (جیسو)
حتما باید باهاش حرف بزنم پس بزار برم ب جیمین بگم ک درموردش یکم تحقیق کنه رفتم دم در اتاقش
جین : (تق تق تق 😂) جیمین، جیمینننن
ته : نیستش الکی صداش نزن
* کوک وارد عمارت میشه
جین : چی چرا پکری ؟ سلامت کو؟!
کوک : سلام خوبم (ناراحت)
ویو جیمین :
داخل راه بودیم رزی هم بغلم بود گوشی رزی رو از داخل جیبم در اوردم تا چکش کنم بعد اینکه با انگشت رزی بازش کردم یکم گوشیشو چک کردم برگام ریخت همه چی زیر سر رزی و این دخترس معلوم نمیشد کیه رزی اونو یک قلب سیو کرده بود ولی از چتا شون مشخص بود که یه دختره
امید وارم دوسش داشته باشین 🤍
ممنون که حمایت میکنید 🙏
خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم 😆
پارت های بعد ... به زودی زود
»»————> ᎷᎪҒᏆᎪ ᏞϴᏙᎬ <————««
ویو رزی : تو خونه بودم سرم ت لپتاب بود که یهو دیدم حسابا از دستم در رفته سریع زنگ زدم به جنی
رزی : سلام
جنی : سلام
رزی : میدونم نگران میشی ولی حسابا از دستم در رفت
جنی : چقدر از توش در اوردی ؟
رزی : دو و نیم میلیون چون
ویو رزی : داشتم با جنی صحبت میکردم ک صدای باز شدن در خونم ب گوشم رسید تا رفتم داخل هال ببینم چی شده چیزی ندیدمو سیاهی مطلق
ویو جیمین :
مطمعنم رزی دیگ سمتم نمیاد باید تا در نرفته گیرش بندازم سریع با دو تا بادیگارادام از عمارت خارج شدم به سمت خونه رزی حرکت کردیم در خونه رو که باز کردم دیدم داره با تلفن صحبت میکنه تا اومد بیرون دستمال و گذاشتم جلو دهنشو بی هوشش کردم تلفنش رو قطع کرد مو گذاشتم ت جیبم رزی رو براید بغل کردم و راه افتادم
ویو جنی : همینطور که داشتم با رزی حرف میزدم یهو دیگ صدا شو نشنیدم و بعدشم قطع کرد تا اینکه...
ویو جین :
داخل اتاقم بودم ذهنم همش میرفت سمت اون دختره سر بارمنی ک امروز دیدمش (جیسو)
حتما باید باهاش حرف بزنم پس بزار برم ب جیمین بگم ک درموردش یکم تحقیق کنه رفتم دم در اتاقش
جین : (تق تق تق 😂) جیمین، جیمینننن
ته : نیستش الکی صداش نزن
* کوک وارد عمارت میشه
جین : چی چرا پکری ؟ سلامت کو؟!
کوک : سلام خوبم (ناراحت)
ویو جیمین :
داخل راه بودیم رزی هم بغلم بود گوشی رزی رو از داخل جیبم در اوردم تا چکش کنم بعد اینکه با انگشت رزی بازش کردم یکم گوشیشو چک کردم برگام ریخت همه چی زیر سر رزی و این دخترس معلوم نمیشد کیه رزی اونو یک قلب سیو کرده بود ولی از چتا شون مشخص بود که یه دختره
امید وارم دوسش داشته باشین 🤍
ممنون که حمایت میکنید 🙏
خوشحال میشم نظراتتون رو بشنوم 😆
پارت های بعد ... به زودی زود
۶.۰k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.