خوش بود آن لحظه که فارغ ز غم

خوش بود آن لحظه که فارغ ز غم
هر دو نشینیم به پهلوی هم
بی‌خبر از گردشِ چرخ زمان
دور ز شور و ز شرِ این جهان

👤 #سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۰)

با کدامین اشک میشود رد پای تو را از میان دل پاک کردبه راستی ...

خسته ام !نه ،از میدان جنگ نیامده ام من از دوست داشتن مردی که...

مهستی قشنگ میگه:خیال نکن همیشه دلم برات میمیرهیه روزی برمیگر...

📖ایران در زمان ساسانیان📝معرفی کتاب این کتاب از منابع اصلی بر...

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه ک...

هر چه با هر که کنی بر تو همان میگذردمهربان باش.که این عمر گر...

صورت اندیش کی از معنی ما باخبر است؟پای خوابیده چه داند که چه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط