تمام آرزوهایمتمام رویاهایم را در چمدانی گذاشتمچمدان به

تمام آرزوهایم،تمام رویاهایم را در چمدانی گذاشتم،چمدان به دست به سوی چشمان بی فروغت در سکوتی مرگبار سفر کردم به سرزمینی غرق شادی در آواز به سویت نگاه کردم برای خداحافظی در نگاهت فقط یک لبخند دیدم. رفتنم را ببین مرا خوب نگاه کن شاید این سکوت مرگبارت مرا غرق در شادی و ترس و غم آتش زده بر قلبم و من نمی‌دانم در میان این کلمات وهم آور گم شده ام در میان واژه ها سخت نفس گیر تو رو و آغوش پر مهرت را گم کرده ام. عشق را مجنون وار در این سالیان دور فقط در نگاهت جست و جو کردم فقط لبخندت نصیب منه دیوانه شده مرا همین کافیست.
۱۴۰۴/۱۰/۷
دلنوشته
دیدگاه ها (۰)

مرضیه برمال

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط