،
،
میدونی ، ترس مثِ آتیشه
اگه کنترلش نکنی ، میسوزونتت
آره میسوزونتت
من یه دونه اسلحه میخوام
باید با دنیا تسویه کنم
باید برگردم به اصلیِ خودم
باید بکُشم مارای زنگی دورمو
بدم میاد أ تصویر خودم
از مست دیده شدن
از دستگیره شدن
از تصفیه شدن
از وَرچیده شدن
از سنگ چیده شدن
از قصد تیره شدن
دیگه نمیخوام نادون باشم
دوس دارم توو بارون پاشم
کیا دنیای آروم دارن
کیا مث من طاعون دارن
کیا مثِ من آشوب دارن
کدوم احمقایی چارچوب دارن
کیا مثِ من خواب دوس دارن
کیا مث من کابوس دارن
کیا دلهای رنگی دارن
اما واسه بقیه مثل تَه سیگارن
کیا دلهای سنگی دارن
کیا با خدا موندن و نَشتی دارن
کیا حالت منگی دارن
کدوم احمقا دلتنگی دارن
میدونی ، ترس مثِ آتیشه
اگه کنترلش نکنی ، میسوزونتت
آره میسوزونتت
من یه دونه اسلحه میخوام
باید با دنیا تسویه کنم
باید برگردم به اصلیِ خودم
باید بکُشم مارای زنگی دورمو
بدم میاد أ تصویر خودم
از مست دیده شدن
از دستگیره شدن
از تصفیه شدن
از وَرچیده شدن
از سنگ چیده شدن
از قصد تیره شدن
دیگه نمیخوام نادون باشم
دوس دارم توو بارون پاشم
کیا دنیای آروم دارن
کیا مث من طاعون دارن
کیا مثِ من آشوب دارن
کدوم احمقایی چارچوب دارن
کیا مثِ من خواب دوس دارن
کیا مث من کابوس دارن
کیا دلهای رنگی دارن
اما واسه بقیه مثل تَه سیگارن
کیا دلهای سنگی دارن
کیا با خدا موندن و نَشتی دارن
کیا حالت منگی دارن
کدوم احمقا دلتنگی دارن
۵۷۹
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.