در زندی وقتی

*در زندڪَی وقتی،*
*ڪاری برای انجام دادن*
*چیزی برای عشق ورزیدن يا*
*انڪَیزه‌ای برای امیدوار بودن داشتی*
*بدان ڪه فرد خوشبختی خواهی بود...*


‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
جمعه ...
مرد با احساسی‌ست ڪه دلش
معشوقه‌ای زیبا می‌خواهد ،
ڪه دست‌های ظریفش را
بڪَیرد و ببوسد ،
جمعه زنِ دل نازڪی‌ست
ڪه دلش همزبانی می‌خواهد ،
با دست‌های قوی و انڪَشت‌هایی
آماده ی نوازشِ چند تار مو ،
جمعه وقتی این چیزها را ندارد
عجیب دلش می‌ڪَیرد ....!!
دیدگاه ها (۲۱)

رسم تقدیر چنین است و چنان خواهد بود،میرود عمر،ولی خنده به لب...

مے خواهم ....پلڪهایم را روے هم بڪَذارمو براے آغوش ڪشیدنت ......

همه چیز میگذرد اما همه چیز فراموش نمیشود...بعضی وقت ها باید ...

‌‌‌‌‌ سلام بر آنان‌ڪہبدون هیچ نسبت خونی د...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط