من به اندازه چشمان کبوتر بازی
من به اندازه چشمان کبوتر بازی
که کبوترهایش،
روی بام دگریست
بی قرارت هستم
من تو را از باران
از هیاهوی کبوتر بازان
و از این جاده که هر روز پر از آمدن است
دوست تر می دارم
زندگی می گوید:
عشق یک خاطره است
در شبیخون میان دو غروب
در تمنای وصال دو نگاه
هر که را دوست بداری، یک روز
می برد از یادت
پس به او خواهم گفت
و به باران و به حوض
و به آن جاده که هر روز پر از آمدن است:
من به این حادثه عادت دارم.
که کبوترهایش،
روی بام دگریست
بی قرارت هستم
من تو را از باران
از هیاهوی کبوتر بازان
و از این جاده که هر روز پر از آمدن است
دوست تر می دارم
زندگی می گوید:
عشق یک خاطره است
در شبیخون میان دو غروب
در تمنای وصال دو نگاه
هر که را دوست بداری، یک روز
می برد از یادت
پس به او خواهم گفت
و به باران و به حوض
و به آن جاده که هر روز پر از آمدن است:
من به این حادثه عادت دارم.
۸.۵k
۲۱ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.