تیکه کتاب
#تیکه_کتاب
در دنیایی که شب و روز و بهار و پاییز و زمستان و تابستان با هم است،
#نمیتوان از شب رنجید، که روز در راه است. و #نمیتوان به روز دلخوش بود، که گرفتار شب است.
#نمیتوان در بهار غزلخوان شد، که پاییز در راه است،
و #نمیتوان در پاییز غصّهدار ماند که بهار میآید.
پس در این دنیای بیآرام، نمیتوان نشست. نمیتوان مغرور و مأیوس بود.
آنها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفتهاند، هر دو به پوچی میرسند،
و آنها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمدهاند و بانگ رحیل را شنیدهاند،
آمادهاند و بهرهبردار...
📚 نامه های بلوغ
✏️علی صفایی حائری
در دنیایی که شب و روز و بهار و پاییز و زمستان و تابستان با هم است،
#نمیتوان از شب رنجید، که روز در راه است. و #نمیتوان به روز دلخوش بود، که گرفتار شب است.
#نمیتوان در بهار غزلخوان شد، که پاییز در راه است،
و #نمیتوان در پاییز غصّهدار ماند که بهار میآید.
پس در این دنیای بیآرام، نمیتوان نشست. نمیتوان مغرور و مأیوس بود.
آنها که شب و روز را و بهار و پاییز را مقصد گرفتهاند، هر دو به پوچی میرسند،
و آنها که حرکت را و کوچ را و رحیل را فهیمدهاند و بانگ رحیل را شنیدهاند،
آمادهاند و بهرهبردار...
📚 نامه های بلوغ
✏️علی صفایی حائری
۵۷.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳