داستان اصلی راپونزل به قشنگی انیمیشن نیست!☠️❌
داستان اصلی راپونزل به قشنگی انیمیشن نیست!☠️❌
راپونزل واقعی، اسم اصلیش "باربارا" بود و
جزو خانواده سلطنتی محسوب میشد.
در جایی زندگی میکرد که همه بت پرست بودن
و رسم داشتن دخترا تو سن کم ازدواج کنن تا
از شیـ.ـاطیـ.ـن دور بمونن،
باربارا به سن ازدواج میرسه و از سلطنت های
مختلف به خاستگاری اون میان ولی باربارا
اونهارو رد میکنه و عاشق یه پسر مسیحی میشه
پدر باربارا بشدت از مسیحیا متنفر بوده و باور
داشت که اونها کـافـر واقعی هستن پس سعی
میکرد اونارو از هم دورنگه داره اما نتونست
و باربارارو تو برج بلندی زندانی کرد و انقدر
اونجا زندانی بود که موهاش به ارتفاع برج بلند شد،
همون پسر مسیحی عشق باربارا تموم این سال ها پشت
بوته ها هر روز موهای باربارا رو نگاه میکرد و روزی که
دید موهای باربارا انقدر بلند شده که به زمین میرسه
تصمیم میگیره از برج با موهاش بالا بره و عشقش رو
پس از سالها ببینه ولی یکی از سربازا متوجه میشه
و در ازای گرفتن پاداش این خبر رو به پادشاه میده
ادامه ی داستان واقعی راپونزل ❌پادشاهم سریعا به برج میره، پدر باربارا بت پرسـ.ـت بوده و وقتی متوجه این اتفاق شد فکرکرد دخترش دیگه کافر شده و موقعیتش پیش بقیه درباریان خراب میشه پس پسرک رو جلوی چشم باربارا ناجوانمردونه کشت و بعد گذاشت باربارا چند روز جنازه اون پسر رو ببینه بلکه بفهمه مسیحیا ضعیفن ولی باربارا پای عشقش موند و با اندک لباسی که داشت سعی میکرد عشقش رو مداوا کنه... پدرش که دید باربارا هنوز بت پرست نشده برای عبرت دیگران سر دخترش رو برید و از موهاش از همون برج آویزون کرد و این دو عاشق هیچوقت دفن نشدن:) 🥀🖤
لایک فراموش نشع❤️
راپونزل واقعی، اسم اصلیش "باربارا" بود و
جزو خانواده سلطنتی محسوب میشد.
در جایی زندگی میکرد که همه بت پرست بودن
و رسم داشتن دخترا تو سن کم ازدواج کنن تا
از شیـ.ـاطیـ.ـن دور بمونن،
باربارا به سن ازدواج میرسه و از سلطنت های
مختلف به خاستگاری اون میان ولی باربارا
اونهارو رد میکنه و عاشق یه پسر مسیحی میشه
پدر باربارا بشدت از مسیحیا متنفر بوده و باور
داشت که اونها کـافـر واقعی هستن پس سعی
میکرد اونارو از هم دورنگه داره اما نتونست
و باربارارو تو برج بلندی زندانی کرد و انقدر
اونجا زندانی بود که موهاش به ارتفاع برج بلند شد،
همون پسر مسیحی عشق باربارا تموم این سال ها پشت
بوته ها هر روز موهای باربارا رو نگاه میکرد و روزی که
دید موهای باربارا انقدر بلند شده که به زمین میرسه
تصمیم میگیره از برج با موهاش بالا بره و عشقش رو
پس از سالها ببینه ولی یکی از سربازا متوجه میشه
و در ازای گرفتن پاداش این خبر رو به پادشاه میده
ادامه ی داستان واقعی راپونزل ❌پادشاهم سریعا به برج میره، پدر باربارا بت پرسـ.ـت بوده و وقتی متوجه این اتفاق شد فکرکرد دخترش دیگه کافر شده و موقعیتش پیش بقیه درباریان خراب میشه پس پسرک رو جلوی چشم باربارا ناجوانمردونه کشت و بعد گذاشت باربارا چند روز جنازه اون پسر رو ببینه بلکه بفهمه مسیحیا ضعیفن ولی باربارا پای عشقش موند و با اندک لباسی که داشت سعی میکرد عشقش رو مداوا کنه... پدرش که دید باربارا هنوز بت پرست نشده برای عبرت دیگران سر دخترش رو برید و از موهاش از همون برج آویزون کرد و این دو عاشق هیچوقت دفن نشدن:) 🥀🖤
لایک فراموش نشع❤️
۶.۲k
۰۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.