تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت
تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت
تو خیالت راحت میروم از قلبت
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی و به خود میگویی
باز میآید و میسوزد از این عشق ولی
برنمیگردم نه میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد.
تو خیالت راحت میروم از قلبت
میشوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی و به خود میگویی
باز میآید و میسوزد از این عشق ولی
برنمیگردم نه میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد
عشق زیباست و حرمت دارد.
۱۶۷.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۱