هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید

هر بار که پدرم برنج جدیدی می خرید،
مادرم پیمانه را کمتر از همیشه می گرفت.
می‌گفت: "طریقه ی طبخِ برنج ها، با هم فرق دارد،
همه شان یک جور، دم نمی کشند،
نمی شود طبقِ یک اصل و برنامه، پیش رفت!"
برای همین بود که بارِ اول، مقدارِ کمتری می پخت؛
تا به قولی برایِ دفعاتِ بعدی پیمانه  "دستش بیاید"،
یا اگر خراب می شد، اسراف نکرده باشد!
آدم ها هم دقیقا همینند.
قبل از اعتماد و بذلِ محبت، آن ها را خوب بشناسید.
از تنهاییِ تان، به هرکس و ناکس پناه نبرید!
نه هر آدمی لایقِ همنشینی است،
نه می شود با تمامِ آدم ها، یک جور تا کرد!
بعضی ها جنسشان از همان اولش خراب است
و با هیچ اصل و منطقی اندازه ی باورهای شما قد نخواهند کشید...
حواستان باشد؛
مبادا محبت و توجهِ خودتان را اسراف کنید!

👤نرگس صرافیان طوفان

#Nostálgico_Time
دیدگاه ها (۰)

تنهاییم شبیه تنهاییِ ظهرای بچگیم شده؛وقتی که همه میخوابیدن و...

•💚🌱گاهے باید ذهنمان را خالے ڪنیم؛گوشه‌ اے بنشینیمو از رد شدن...

دلمان تنگ است برای روزهای کودکیبرای برف و سرمای زمستانچکمه‌ه...

با لحنی حیرت زده از او پرسید: آیا عِشق ناگهانی می آید؟با اطم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط