ببین که خسته ام غروره سنگم اما شکستم
ببین که خسته ام غروره سنگم اما شکستم
کاشکی از عصایه دستم یا که از پشت شکسته ام
تو بخونی تا بدونی از خودم بسی از تو خسته ام
ببین که خسته ام تنها غرور ه عصایه دستم از عذاب باتو بودن در سکوت خود خرابم نه صبورم و نه عاشق
من تجسمه عذابم تو سراپای خیال من همه تحمل درد تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کردزیر بار باتو بودن ی ستون نیمه جونم این که اسمش زندگی نیست
جون به لبهام رسیده
هیچی جز شعر شکستن حق فردای من نیست این ترانه زوال این صدا صدای من نیست
ببین که خسته ام تنها غرورم عصای دستمه 😔😔😔😔
کاشکی از عصایه دستم یا که از پشت شکسته ام
تو بخونی تا بدونی از خودم بسی از تو خسته ام
ببین که خسته ام تنها غرور ه عصایه دستم از عذاب باتو بودن در سکوت خود خرابم نه صبورم و نه عاشق
من تجسمه عذابم تو سراپای خیال من همه تحمل درد تو نفهمیدی چه دردی زانوی خستمو تا کردزیر بار باتو بودن ی ستون نیمه جونم این که اسمش زندگی نیست
جون به لبهام رسیده
هیچی جز شعر شکستن حق فردای من نیست این ترانه زوال این صدا صدای من نیست
ببین که خسته ام تنها غرورم عصای دستمه 😔😔😔😔
- ۴.۰k
- ۲۷ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط