ماجرای بیهوش شدن آرمیتا از زبان همکلاسیهایش

💢‌ ماجرای بیهوش شدن آرمیتا از زبان همکلاسی‌هایش

🔹‌ «فاطمه» همکلاسی، دوست صمیمی و همراه «آرمیتا گراوند»: آن روز مثل همیشه که با هم قرار داشتیم اول من به ایستگاه مترو رسیدم و بعد هم آرمیتا آمد؛ همه چیز عادی بود، آهنگ گوش کردیم، حرف زدیم و کلی خندیدیم.

🔹‌ ابتدا مهلا وارد واگن شد، بعد آرمیتا و در آخر هم من وارد قطار شدم ولی «آرمیتا» در کمتر از یک ثانیه و به ناگاه با پشت به زمین افتاد و سرش با زمین(حاشیه سکو) برخورد کرد.

🔹‌ وقتی آرمیتا را بلند کردم دیدم دستم خونی شده و متوجه شدم که سر وی زخم برداشته که در نهایت با کمک مردم ، آرمیتا را به خارج قطار و کنار سکو انتقال داده و برای نجات وی تلاش کردیم.
دیدگاه ها (۰)

💢 یک نفر تو توییتر این عکس های فیک رو ساخت الان داره توی گر...

مَنْ خَافَ اَللَّهَ أَخَافَ اَللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْ.#سردا...

باید برم چشمامو با اسید بشورم:)))➕Mostafa

به وضوح در فیلم‌ مترو همه چیز مشخص است.به وضوح مصاحبه پدر وم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط