میشناسمتچشمهایتومیزبانآفتابصبحسبزباغهاست

#می_شناسمت_چشمهای_تو_میزبان_آفتاب_صبح_سبز_باغهاست
می شناسمت
واژه های تو
کلید قفل های ماست
می شناسمت
آفریدگار و یار روشنی
دستهای تو
پلی به رویت خداست...🐬
دیدگاه ها (۲)

#تا_به_من_نزدیک_شد_گفتم_سلام_ای_آشناگفتم اما هیچ نشنیدم صدای...

#آسان_گریز_من_که_ز_دامم_رهید_و_رفتاز این دل شکسته ندانم چه د...

#من_خودم_دور_تو_می‌گردم_اگر_پروانه_نیستاین شکسته چوبها یک لا...

#کاش_میدانستم_بعد_از_مرگماولین اشک از چشمان چه کسی جاری می ش...

قرارمان زیر شکوفه‌های شعر.آنجا که واژه ها برای تو گل می کنند...

پشت دیوارهای سرد و سپید…در هیاهوی یک سکوت غلیظ…تیغ فولادی کل...

دلنوشته های من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط