مامان عباس از متروپل جان سالم به در برد!/ روایتی عجیب از
مامانعباس از متروپل جان سالم به در برد!/ روایتی عجیب از یک زن در میان آوارهای متروپل
🔹مامان عباس هر روز از روستای سنگور به خیابان امیری میآید، زنبیل پر از خرما و نان تازهای که خودش پخته را بین امدادگران و تیمهای آواربرداری تخس میکند و میگوید : فاتحهایه
🔹روزی که متروپل فروریخت در همین ساختمان نوبت ویزیت دکتر داشت. میگوید: آدرس مطب را به راننده تاکسی اشتباه گفته بودم. دو خیابان آنطرفتر سرگردان پیدا کردن آدرس بودم که متوجه شدم ساختمان متروپل فروریخته.
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
🧿 💓🧿
#golhasbo
🔹مامان عباس هر روز از روستای سنگور به خیابان امیری میآید، زنبیل پر از خرما و نان تازهای که خودش پخته را بین امدادگران و تیمهای آواربرداری تخس میکند و میگوید : فاتحهایه
🔹روزی که متروپل فروریخت در همین ساختمان نوبت ویزیت دکتر داشت. میگوید: آدرس مطب را به راننده تاکسی اشتباه گفته بودم. دو خیابان آنطرفتر سرگردان پیدا کردن آدرس بودم که متوجه شدم ساختمان متروپل فروریخته.
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾
🧿 💓🧿
#golhasbo
۱۸.۵k
۱۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.