گنجشک ترین آدم او من شده بودم او دغدغه اش بود مرا باز بگی

گنجشک ترین آدم او من شده بودم او دغدغه اش بود مرا باز بگیرد
حرصش که در آمد بدنم خون به جگر شد من سیب شدم بلکه مرا گاز بگیرد
می آمد و میدید مرا مثل دوتا دوست من را به دلش یکسره نزدیک نمیکرد
در جوخه ی اعدام من بی همه چیزش می آمد و پا میشد و شلیک نمیکرد

بمانی جانم
دیدگاه ها (۵)

زندگی من بی تو ببین چه حالیهبعد تو قلبم شکل یه جای خالیهجای ...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط