کسی نمیفهمد

کسی نمیفهمد
حالِ خرابِ شاعری را
که دلش میخواست
حسّی واقعی تر از
خیالِ معشوقه اش را
به آغوش بکشد
چیزی قابل لمس تر از
یک دوستت دارمِ خیالی
آن هم وقتِ خواب
با چشمانی بسته...
آی مخاطبی که همین
چند سطر را میخوانی
و رد میشوی
اینها شعر نیستند
اینها پوکه‌های گلوله هاییست
که هر شب در سرِ
احساساتم شلیک کرده ام ...


#𝑺𝒆𝒕𝒂𝒓𝒆𝒉
دیدگاه ها (۹)

هیچ آرامشی به بلندای شنیدن ِصدای بارون،🌧صدای دریا،🌊صدای سکوت...

هر صبح..با نور افشانے خورشیدواژه ها به تسبیح و ثناے تــــــو...

من برای تمام آدم‌ها حالِ خوب آرزو می‌کنم،برای تمام قفل‌ها کل...

از تمامِ دارایی هایکی دو گلدانِ شمعدانی دارم یک جفت ماهیِ سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط