دگر وقتش رسیده
دگر وقتش رسیده...
وقت فراموشی
وقت از یاد بردنت
گفتم تنها مرگ است که تو را از یادم خواهد گرفت
گفتم تنها خاک است که میتواند خاطراتمان را بگیرد
گفتم تنها خواب است که میتواند رویایی تو را از من بگیرد
وقتش رسیده...
حال وقت خداحافظیست ژنرالم
آخرین آرزویم این است که در دنیای دیگر ، در زندگانی دیگر درختی باشم که از افراد دگر به من پناه بیاوری
به من تکیه دَهی و من سایه بانت باشم
برایم کتاب بخوانی و از روزت گویی
در این دنیا تنها چیزی که از تو برایم ماند از دست دادن بود
من خودم را در راه به دست آوردن تو از دست دادم و دگر نیافتمش
حال بگو ، میتوانم در زندگانی بعد پناهگاه امنَت باشم؟
اوژنی
دوشنبه ²⁰ ژانویه ²⁰²⁵
²²:²² شب
هانول.
وقت فراموشی
وقت از یاد بردنت
گفتم تنها مرگ است که تو را از یادم خواهد گرفت
گفتم تنها خاک است که میتواند خاطراتمان را بگیرد
گفتم تنها خواب است که میتواند رویایی تو را از من بگیرد
وقتش رسیده...
حال وقت خداحافظیست ژنرالم
آخرین آرزویم این است که در دنیای دیگر ، در زندگانی دیگر درختی باشم که از افراد دگر به من پناه بیاوری
به من تکیه دَهی و من سایه بانت باشم
برایم کتاب بخوانی و از روزت گویی
در این دنیا تنها چیزی که از تو برایم ماند از دست دادن بود
من خودم را در راه به دست آوردن تو از دست دادم و دگر نیافتمش
حال بگو ، میتوانم در زندگانی بعد پناهگاه امنَت باشم؟
اوژنی
دوشنبه ²⁰ ژانویه ²⁰²⁵
²²:²² شب
هانول.
- ۶.۶k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط