همیشه دوستام وقتی حالشون بد بود یا مریض میشدن میومدن پیش
همیشه دوستام وقتی حالشون بد بود یا مریض میشدن میومدن پیش من،چون من بغلشون میکردم براشون چایی درست میکردم،اگه مریض بودن بهشون قرص میدادم و مثل یه مادری که از بچه اش مواظبت میکنه ازشون مواظبت میکردم،یه روزی حالم خوب نبود،به همشون زنگ زدم،همشون منو پیچوندن و گردنم نگرفتن،خلاصه که خواستم بگم،گیریم که من بخشیدم و فراموش کردم،کارما که آلزایمر نمیگیره که🙁
۱.۲k
۰۹ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.