من به دیدار سحر می رفتم

من به دیدار سحر می رفتم
نفسم با نفس یاس درآمیخته بود
می گشودم پر و می رفتم و می گفتم :
های !
بسرای ای دل شیدا، بسرای
این دل افروزترین روز جهان را بنگر
تو دلاویز ترین شعر جهان را بسرای
آسمان، یاس، سحر، ماه، نسیم
روح درجسم جهان ریخته اند
شور و شوق تو برانگیخته اند
تو هم ای مرغک تنها، بسرای
همه درهای رهائی بسته ست،
تا گشائی به نسیم سخنی،
پنجره ای را، بسرای...

#فریدون_مشیری

🌱آرامش_H♥️
دیدگاه ها (۰)

تو بخواه ، پاسخ چلچله ها را ، تو بگوقصه ابر هوا را تو بخوانت...

ࡅ߲ܣ ߊ‌ࡅߺްܥߊ‌ݛ۬ࡇ ࡎ߭ܝ ࡅٜߊ‌ࡍ߭ ࡐ߳ࡋࡅٜܩܢ ܥࡐ‌ܥܥܥࡅ߲ߺ߳ࡉ ܥߊ‌رܩ! •🤍●❥🐚『...

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کردو مهربانی دست ز...

جهان روشن به ماه و آفتابستجهان ما به دیدار تو روشن...#سعدی#آ...

🌹اعوذبالله من الشیطان رجیم🌺☘🌼بِسْمِ ألله ألرحْمنِ ألرَحيمْأل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط