نکند روزی بگویی سخنی؛ از حالت
نکند روزی بگویی سخنی؛ از حالت
دلخوشم من به همین چند خبر؛ از احوالت…
همه ترسم شده چشمان گنهکار کار رقیب! نکند زلف تو بیرون برود از شالت…
وای از چشم جادوگرِ تو!
کاش من بنشینم بر تو ای جان که تو تاجِ سرمی
پیش آ نیمه دیگرمی!
جانم! تو چه خوش نشسته ای به قلبِ ویرانم…
از همان لحظه که دیدمت؛ پریشانم
دلخوشم من به همین چند خبر؛ از احوالت…
همه ترسم شده چشمان گنهکار کار رقیب! نکند زلف تو بیرون برود از شالت…
وای از چشم جادوگرِ تو!
کاش من بنشینم بر تو ای جان که تو تاجِ سرمی
پیش آ نیمه دیگرمی!
جانم! تو چه خوش نشسته ای به قلبِ ویرانم…
از همان لحظه که دیدمت؛ پریشانم
۱۰.۶k
۱۱ بهمن ۱۴۰۰