در دل شب های تار، گم شده ای تو
در دل شبهای تار، گم شدهای تو
معشوقه سرگردان، در یاد من، ای نور
چشمهای تو، دریایی از راز و امید
هر لحظه بیتو، برایم میشود دور
با هر نسیم صبح، صدای تو را میشنوم
در کوچههای دل، ردپای تو را میجویم
معشوقه سرگردان، در خیالم همیشه
با تو زندگیام، رنگینتر از رویاست
دستت را میخواهم، در این دنیای سرد
بیتو هر لحظه، شبی بیپناه و درد
معشوقه سرگردان، برگرد به قلب من
تا دوباره بیابمت، در آغوش این شعر
معشوقه سرگردان، در یاد من، ای نور
چشمهای تو، دریایی از راز و امید
هر لحظه بیتو، برایم میشود دور
با هر نسیم صبح، صدای تو را میشنوم
در کوچههای دل، ردپای تو را میجویم
معشوقه سرگردان، در خیالم همیشه
با تو زندگیام، رنگینتر از رویاست
دستت را میخواهم، در این دنیای سرد
بیتو هر لحظه، شبی بیپناه و درد
معشوقه سرگردان، برگرد به قلب من
تا دوباره بیابمت، در آغوش این شعر
۳۸۰
۲۸ آذر ۱۴۰۳