مجری: من موقع خوندن خبرها یه کامنت دیدم که توش نوشته بود:
مجری: من موقع خوندن خبرها یه کامنت دیدم که توش نوشته بود:
خواهر چانیول چه حسی داره وقتی داره خبرهایی که درمورد برادرش هستن رو گزارش میکنه؟
یورا: البته که خیلی خوشحالم،من باید خوب بخونمش،نباید هیچ اشتباهی کنم.
مجری: اگه اشتباه کنی چانیول بهت زنگمیزنه و میگه داری چیکارمیکنی؟
یورا: یه بار از چانیول پرسیدم اخباری که من میگم رو دنبال میکنه؟
مجری: اون بهت نگفت تو برنامه ها منو دنبال میکنی یا نه؟
یورا: چانیول گفت من حتی نمیتونم برنامه هایی که خودم توشون حضور دارم رو ببینم چطور برنامه های تو رو دنبال کنم؟
مجری: من یه جایی خوندم که چانیول گفته بود من "پبونونا هستم"
(به برادرایی میگن که خیلی به خواهرشون وابستن)
یورا: مامثل خواهر برادرای عادی حرف میزنیم حتی گاهی بهم دیگه میگیم ″یاااا″ ، "تو"
خواهر چانیول چه حسی داره وقتی داره خبرهایی که درمورد برادرش هستن رو گزارش میکنه؟
یورا: البته که خیلی خوشحالم،من باید خوب بخونمش،نباید هیچ اشتباهی کنم.
مجری: اگه اشتباه کنی چانیول بهت زنگمیزنه و میگه داری چیکارمیکنی؟
یورا: یه بار از چانیول پرسیدم اخباری که من میگم رو دنبال میکنه؟
مجری: اون بهت نگفت تو برنامه ها منو دنبال میکنی یا نه؟
یورا: چانیول گفت من حتی نمیتونم برنامه هایی که خودم توشون حضور دارم رو ببینم چطور برنامه های تو رو دنبال کنم؟
مجری: من یه جایی خوندم که چانیول گفته بود من "پبونونا هستم"
(به برادرایی میگن که خیلی به خواهرشون وابستن)
یورا: مامثل خواهر برادرای عادی حرف میزنیم حتی گاهی بهم دیگه میگیم ″یاااا″ ، "تو"
۱.۲k
۰۸ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.