می خوام ی داستان غمگین تعریف کنم 🖤
میخوام ی داستان غمگین تعریف کنم 🖤
رفته بودم مدرسه دنبال خواهرم موقعی که داشتم بر میگشتم یک عدد دختر 3 ساله دیدم داشت با مامان بزرگش میرفت پارک
پرسینگ ابرو داشت آیفون پرومکس دستش بود وای وای لباسش ی عکس ژزاب لعنتی از جیمین تیشرتش بود شلوارشم اوففف نگم برات اشکم داشت در می اومد من هم سن این بودم به شناس نامه میگفتم شن و ماسه
به اتوبوس میگفتم بوبوبوس مامان بازی میکردم 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲
به خدا این دهه ۹۰دیا چه گودزیلا هایی هستناا🥲🥲☹️☹️☹️☹️
رفته بودم مدرسه دنبال خواهرم موقعی که داشتم بر میگشتم یک عدد دختر 3 ساله دیدم داشت با مامان بزرگش میرفت پارک
پرسینگ ابرو داشت آیفون پرومکس دستش بود وای وای لباسش ی عکس ژزاب لعنتی از جیمین تیشرتش بود شلوارشم اوففف نگم برات اشکم داشت در می اومد من هم سن این بودم به شناس نامه میگفتم شن و ماسه
به اتوبوس میگفتم بوبوبوس مامان بازی میکردم 🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲
به خدا این دهه ۹۰دیا چه گودزیلا هایی هستناا🥲🥲☹️☹️☹️☹️
۳.۶k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.