🥀🖤🥀با تمام درد ها بانو ترحم میکنی
🥀🖤🥀با تمام درد ها بانو ترحم میکنی
گاه گاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی
چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود
تا که در بین قنوتت یاد مردم میکنی
روزهای آخری کمتر به زینب میرسی
کم نوازش میکنی کمتر تکلم میکنی
لاله ی پیراهنت هی آبیاری میشود
روزهای آخری تا پخت گندم میکنی
در میان روز بر پیغمبرت سر میزنی
وقت برگشتن تو گاهی خانه را گم میکنی
آنقدر خونریزی بال و پرت گسترده است
بین معراج شبانه هی تیمم میکنی
مرتضی خوشحال میگردد و خندان میشود
تا که بین خانه اش بانو تلاطم میکنی
در میان بسترت وقتی که میخوابی چرا
آن شهادتگاه محسن را تجسم میکنی
ای پرستوی مدینه حرف رفتن را نزن
از چه رو شعر پریدن را ترنم میکنی😔💔🥀🖤🥀
🥀🖤صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🤲😭🖤🥀
🥀فدای غمت مولا جانم یا علی(ع) جان🖤😭😭😭🥀
🥀آجرک الله یا صاحب الزمان روحی و ارواحنا له الفداء😭🖤🥀
🥀الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🥀
🖤♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡🖤
🥀الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🥀
گاه گاهی لحظه ای کم کم تبسم میکنی
چشمهای کودکانت غرق ماتم میشود
تا که در بین قنوتت یاد مردم میکنی
روزهای آخری کمتر به زینب میرسی
کم نوازش میکنی کمتر تکلم میکنی
لاله ی پیراهنت هی آبیاری میشود
روزهای آخری تا پخت گندم میکنی
در میان روز بر پیغمبرت سر میزنی
وقت برگشتن تو گاهی خانه را گم میکنی
آنقدر خونریزی بال و پرت گسترده است
بین معراج شبانه هی تیمم میکنی
مرتضی خوشحال میگردد و خندان میشود
تا که بین خانه اش بانو تلاطم میکنی
در میان بسترت وقتی که میخوابی چرا
آن شهادتگاه محسن را تجسم میکنی
ای پرستوی مدینه حرف رفتن را نزن
از چه رو شعر پریدن را ترنم میکنی😔💔🥀🖤🥀
🥀🖤صلی الله علیک ایتها الصدیقه الشهیده یا فاطمه الزهرا سلام الله علیها 🤲😭🖤🥀
🥀فدای غمت مولا جانم یا علی(ع) جان🖤😭😭😭🥀
🥀آجرک الله یا صاحب الزمان روحی و ارواحنا له الفداء😭🖤🥀
🥀الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🥀
🖤♡أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج♡🖤
🥀الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🥀
۶۷۶
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.