ایدل من p2
ایدل من p2
از زبان کوک
از دفترش پی دی جون خارج شدم برگشتم دیدم بادیگاردم بی تفاوت داره میره ک
_هی هی دختر وایسا منم بیام
دویدم سمتش و گفتم
_کجا میری
+میرم اون منشی رو پیدا کنم
_اها راستی اسمت چیه
+ات،، لی ات
_منم کوکم
+میدونم
از زبان ات
بلاخره پیدا کردم دختررو
۱ساعت بعد
بلاخره کل کمپانی رو نشونم دادن و منم تک تک جاهایی ک قراره بادیگارد بزارن رو گفتم و.دختره علامت زد راستی اسم دختره یونا عه
_خب اگه کارت تموم شد بریم رستوران
+اوکی بریم
رفتیم رستوران کوک رف پیش پسرا منم کنار میزشون ایستادم و بهشون نگاه کردم که بعد چند میم کوک ی لیوان ابجو رو گرفت سمتم و گفت
_بیا بخور این ی جشنه ک.تو اومدی ب جعممون
+ممنون ولی من درحال انجام وظیفهم
_حالا یدونه
اعضا باهم:بخور بخور بخور
+باشه
گرفتم لیوانو و سر کشیدم انتضار دارن مست شم ولی من زرفیتم بالاعه اسکلا
چند ساعت بعد
همه ی اعضا مست بودن یکی یکی همشونو رسوندم.خونه رسیدم جلوی خونه کوک.پارک کردم هر گی صداش کردم ج نداد ک انداختم رو کولم ی دستشو و بردم داخل خونش و انداختمش رو تخت ک سگش.اومد طرفم و شروع ب پارس کردن کرد ک ی کیشته گفتم با اون نگاه ترسناکم ترسید رف
دیدم کوک.زیر زبونش داره حرف میزنه برگشتم برم ک شنبدم داره میگه
_اممم اوههه اتت واقعاخوشگلههه میخوام باش قرار بزارم خیلی جیگره هههههههه
اهمنیت ندادم و رفتم بیرون رفتم سمت ون و رفتم خونم
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
از زبان کوک
از دفترش پی دی جون خارج شدم برگشتم دیدم بادیگاردم بی تفاوت داره میره ک
_هی هی دختر وایسا منم بیام
دویدم سمتش و گفتم
_کجا میری
+میرم اون منشی رو پیدا کنم
_اها راستی اسمت چیه
+ات،، لی ات
_منم کوکم
+میدونم
از زبان ات
بلاخره پیدا کردم دختررو
۱ساعت بعد
بلاخره کل کمپانی رو نشونم دادن و منم تک تک جاهایی ک قراره بادیگارد بزارن رو گفتم و.دختره علامت زد راستی اسم دختره یونا عه
_خب اگه کارت تموم شد بریم رستوران
+اوکی بریم
رفتیم رستوران کوک رف پیش پسرا منم کنار میزشون ایستادم و بهشون نگاه کردم که بعد چند میم کوک ی لیوان ابجو رو گرفت سمتم و گفت
_بیا بخور این ی جشنه ک.تو اومدی ب جعممون
+ممنون ولی من درحال انجام وظیفهم
_حالا یدونه
اعضا باهم:بخور بخور بخور
+باشه
گرفتم لیوانو و سر کشیدم انتضار دارن مست شم ولی من زرفیتم بالاعه اسکلا
چند ساعت بعد
همه ی اعضا مست بودن یکی یکی همشونو رسوندم.خونه رسیدم جلوی خونه کوک.پارک کردم هر گی صداش کردم ج نداد ک انداختم رو کولم ی دستشو و بردم داخل خونش و انداختمش رو تخت ک سگش.اومد طرفم و شروع ب پارس کردن کرد ک ی کیشته گفتم با اون نگاه ترسناکم ترسید رف
دیدم کوک.زیر زبونش داره حرف میزنه برگشتم برم ک شنبدم داره میگه
_اممم اوههه اتت واقعاخوشگلههه میخوام باش قرار بزارم خیلی جیگره هههههههه
اهمنیت ندادم و رفتم بیرون رفتم سمت ون و رفتم خونم
#فیک #جونگکوک #بی_تی_اس
۷.۷k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.