عاشقانه های شبنم

‍ آن که آورده برایـم  غـم ِ طـولانـی را
کاش پایان ببرد پرسش ِ "میمانی؟" را
میکشد پای مرا تا لب ِ دریای جنون
تا ببینم خطر ِ لحظه ی طوفانی را
کاش از گردن ِ خود دور کند شالی که
بسته لبهای من از شوق غزل خوانی را
عشق، پنهان شده در زیر حجابش، باید
باز ، اجـرا بکنم حکــم ِ رضـا خـانی را
دوست دارم که بیاید ، وَ بمـاند با من
زود پـایـان ببـرد بـوسـه ی پنهـانی را
دیدگاه ها (۰)

عاشقانه های شبنم

عاشقانه های منو زندگیم

عاشقانه های شبنم بازندگیم

عاشقانه های شبنم با زندگیم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط