شب بیا در کلبه ام شمع شبستانم تو باش

شب بیا در کلبه ام شمع شبستانم تو باش
در درون باغ دل سرو گلستانم تو باش
باز کن آن نرگس مستانه را از خواب ناز
کعبه و میخانه و دیر ودبستانم تو باش
با که گویم داغ هجرانی که از تو دیده
راز دارو راز پوش محرم استانم تو باش
یک زمان بگذر ازطواف
تا کنم از جان و دل قبله دیگر به سمت خداپرستان م تو باش
نی نوای دارد ومجنون ندای دیگری
راهنما و رهبر وراه بستانم تو باش