ایه ی نهی از تغییر در خلقت خدا
ایه ی نهی از تغییر در خلقت خدا
با سلام
آيه مورد نظر به شرح زير است:
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبينا (1)
و آنها را گمراه مىكنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور مىدهم كه (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشكافند، و آفرينشِ پاك خدايى را تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرك بيالايند!)» و هر كس، شيطان را به جاى خدا ولى خود برگزيند، زيانِ آشكارى كرده است.
در اين كه منظور از تغيير خلق خدا چيست؟ غالب عالمان گفته اند منظور اين است كه امر و نهي هاي خدا را تغيير مي دهند و احكام فطري دين را تغيير مي دهند. علامه طباطبايي مي نويسد:
دستورشان مىدهم كه خلقت خدايى را تغيير دهند مثلا مردان را كه مرد خلق شدهاند و استعداد زن گرفتن را دارند، اخته نموده اين استعداد را در آنها بكشند و يا انواع مثله- بريدن اعضاء- را باب كنند و يا مردان با يكديگر لواط و زنان با يكديگر مساحقه كنند.
و بعيد نيست كه مراد از تغيير خلقت خداى تعالى خروج از حكم فطرت و ترك دين حنيف باشد آن دينى كه خداى تعالى در بارهاش فرمود:" فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" (2)
پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمىدانند! (3)
بعد در بحث روايي روايات زير را مي آورد:
محمد بن يونس از بعضى اصحاب خود از امام صادق (ع) و از جابر از امام باقر (ع) روايت كرده كه در معناى جمله:" وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ" فرمودهاند: يعنى شيطان دستورشان مىدهد به اينكه امر خدا را به هر چه امر كرده تغيير دهند.
و در همان كتاب از جابر از امام ابى جعفر، باقر (ع) روايت آمده كه در معناى جمله:" وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ"، فرمود: يعنى دين خدا را تغيير دهند.
و اضافه مي كند:
برگشت هر دو روايت به يك معنا است و آن همان دين فطرت است كه در بيان سابق ما گذشت.
پي نوشت ها:
1. نساء(4) آيه111.
2. روم(30) آيه30.
3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج5، ص137.
4. همان، ص154.
موفق باشید.
با سلام
آيه مورد نظر به شرح زير است:
وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبينا (1)
و آنها را گمراه مىكنم! و به آرزوها سرگرم مىسازم! و به آنان دستور مىدهم كه (اعمال خرافى انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشكافند، و آفرينشِ پاك خدايى را تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرك بيالايند!)» و هر كس، شيطان را به جاى خدا ولى خود برگزيند، زيانِ آشكارى كرده است.
در اين كه منظور از تغيير خلق خدا چيست؟ غالب عالمان گفته اند منظور اين است كه امر و نهي هاي خدا را تغيير مي دهند و احكام فطري دين را تغيير مي دهند. علامه طباطبايي مي نويسد:
دستورشان مىدهم كه خلقت خدايى را تغيير دهند مثلا مردان را كه مرد خلق شدهاند و استعداد زن گرفتن را دارند، اخته نموده اين استعداد را در آنها بكشند و يا انواع مثله- بريدن اعضاء- را باب كنند و يا مردان با يكديگر لواط و زنان با يكديگر مساحقه كنند.
و بعيد نيست كه مراد از تغيير خلقت خداى تعالى خروج از حكم فطرت و ترك دين حنيف باشد آن دينى كه خداى تعالى در بارهاش فرمود:" فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" (2)
پس روى خود را متوجّه آيين خالص پروردگار كن! اين فطرتى است كه خداوند، انسانها را بر آن آفريده دگرگونى در آفرينش الهى نيست اين است آيين استوار ولى اكثر مردم نمىدانند! (3)
بعد در بحث روايي روايات زير را مي آورد:
محمد بن يونس از بعضى اصحاب خود از امام صادق (ع) و از جابر از امام باقر (ع) روايت كرده كه در معناى جمله:" وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ" فرمودهاند: يعنى شيطان دستورشان مىدهد به اينكه امر خدا را به هر چه امر كرده تغيير دهند.
و در همان كتاب از جابر از امام ابى جعفر، باقر (ع) روايت آمده كه در معناى جمله:" وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ"، فرمود: يعنى دين خدا را تغيير دهند.
و اضافه مي كند:
برگشت هر دو روايت به يك معنا است و آن همان دين فطرت است كه در بيان سابق ما گذشت.
پي نوشت ها:
1. نساء(4) آيه111.
2. روم(30) آيه30.
3. طباطبايي، الميزان، ترجمه موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، 1374ش، ج5، ص137.
4. همان، ص154.
موفق باشید.
۲.۱k
۰۴ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.