عاشقانه های شبنم بیاد عزیز سفرکرده
با آهی از اعماق دل، شد آسمان ابری
هر جا شکایت از غمش با این و آن کردم
با شاعری شاید شود رامم ! به این امید
امروز تیر آخرین را در کمان کردم
نامش عیان مانده ست در قلبم ولی اینبار
در شعر خود با نقطه چین آن را نهان کردم
از من مخواه ای عقل، دل را صد هزاران بار
تا دست بردارد از عشقش امتحان کردم
می میرم آخر از غم دوری و مسرورم
در شعرهایم عشق او را جاودان کردم
هر جا شکایت از غمش با این و آن کردم
با شاعری شاید شود رامم ! به این امید
امروز تیر آخرین را در کمان کردم
نامش عیان مانده ست در قلبم ولی اینبار
در شعر خود با نقطه چین آن را نهان کردم
از من مخواه ای عقل، دل را صد هزاران بار
تا دست بردارد از عشقش امتحان کردم
می میرم آخر از غم دوری و مسرورم
در شعرهایم عشق او را جاودان کردم
۷.۲k
۲۳ مرداد ۱۴۰۳