ماکه رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار

ماکه رقصیدیم به هر سازی زدی ای روزگار
دل به تو بستیم و آخر، دل شکستی روزگار

خوب بودم پس چرا کاتب برایم غم نوشت
کی روا باشد جوابم ،با بدی ای روزگار

فارغ التحصیل دانشگاه درد و غصه ام
بهر شاگردت عجب، سنگ تمامی روزگار

گر برای دیگران مثل بهاران سبز سبز
بهر من پاییزی و ،فصل خزانی روزگار

میکنم دل خوش به هرچیزی حسودی میکنی
مثل رهزن میزنی، بر خنده ام چنگ روزگار

چرخ گردون با دلم نامهربان باشد ولی
با همه درد و غمت بازم صبورم روزگار
دیدگاه ها (۲)

رج به رجمی‌بافم خیالت را می‌شود بیاییاین دوست داشتن رادورِ گ...

قاصدک ! هان ، چه خبر آوردی ؟از کجا وز که خبر آوردی ؟خوش خبر ...

جمعه ها بی هوا آسمون دلت ابری میشهکوچه ی نگاهت از باران تر م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط