مرد همه فن حریف ادبیات و هنر ایران نادر ابراهیمی
نادر ابراهیمی معتقد بود که وقتی خطری وطن و یا مردم رو تهدید میکنه، #هنرمند باید در مرکز خطر باشه. واسه همین وقتی #دفاع_مقدس رخ داد و بعضی از شبه #روشنفکران مدعی وطن دوستی، عافیت طلبی رو انتخاب کردن، نادر ابراهیمی در مقابلشون موضع گرفت.
ابراهیمی با سفری که به مناطق جنگی داشت، کتابی نوشت به نام «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» که در اون کتاب درباره بعضی از روشنفکران اینطور نوشت:
«بارها از کنارشان گذشتهام و صدای نارسایشان را شنیدهام. روشنفکران اخته ما کسانی هستند که - بدون شوخی - ادعای عشق به مردم، به ملت، به طبقه کارگر، به آزادی و به زحمتکشان جامعه دارند؛ اما ذرهای، ذرهای، ذرهای از این عشق را در چنته روح شرحهشرحه خویش ندارند و اگر خطری، کمترین خطری میهن، ملت، مردم... را تهدید کند، بلافاصله با شتابی که برازنده وقار و تبار ایشان نیست، یکصد و پنجاه دلیل برای ضرورت عدم حضور اختگان دانا - یا شبهروشنفکران - در خطرگاه ارائه میدهند...
#روشنفکر اخته دقیقاً همان کسی است که وقتی در #ویتنام، ویتکنگهای شجاع با کمک ده، دوازده شمعک و تیرک که دیگران دور تا دورشان زده بودند و محکم کرده بودند، علیه استعمار فرانسویها... میجنگیدند، او، یعنی همین روشنفکران اخته و ذلیل میهنِ من با همه شور و هیجان و اعتقاد و مردانگی و غیرت و همت و حمیتش، برای ویتکنگها کف میزد، جیغ میکشید، تحریک میشد، عرق میریخت، عرق میخورد، سیگار میکشید، میجوشید، میخروشید...
و چون دور به دلاوران سربلند بیباک غیرتمند هوشمند آگاه به راستی مؤمن میهن خویش - ایرانِ قدسی - رسید و هموطنان صاحبمرامِ از هستی خود گذشتهاش، در سردترین سرما و گرمترین گرما... با تمامی جهان ستم و استعمار این عصر - از آن سوی غرب تا این سوی شرق - درگیر شدند و جنگیدند و از پا درنیامدند... این روشنفکر اخته، این اخته ناجوانمرد بزدل، صدها تهمت به تکتک #رزمندگان وطن زد، و صدها زخم زبان، و هرگز دلش به خاطر آنهمه نامردی و نامردمی که در حق هموطنان مبارز خویش کرد و آنهمه بلا که بر سر بچههای معصوم ما آوردند و آنهمه جنایت و فساد که در این خاک مطهر کردند به درد نیامد و وجدان لهشده خفته معتادش - از ترس - بیدار نشد...
باکی نیست.
چیزی به نام شرمساری تاریخی هم وجود دارد.»
#فرزند_ایران #مفاخر
#نادر_ابراهیمی #داستان_نویس
#ادبیات_پارسی
ابراهیمی با سفری که به مناطق جنگی داشت، کتابی نوشت به نام «با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ» که در اون کتاب درباره بعضی از روشنفکران اینطور نوشت:
«بارها از کنارشان گذشتهام و صدای نارسایشان را شنیدهام. روشنفکران اخته ما کسانی هستند که - بدون شوخی - ادعای عشق به مردم، به ملت، به طبقه کارگر، به آزادی و به زحمتکشان جامعه دارند؛ اما ذرهای، ذرهای، ذرهای از این عشق را در چنته روح شرحهشرحه خویش ندارند و اگر خطری، کمترین خطری میهن، ملت، مردم... را تهدید کند، بلافاصله با شتابی که برازنده وقار و تبار ایشان نیست، یکصد و پنجاه دلیل برای ضرورت عدم حضور اختگان دانا - یا شبهروشنفکران - در خطرگاه ارائه میدهند...
#روشنفکر اخته دقیقاً همان کسی است که وقتی در #ویتنام، ویتکنگهای شجاع با کمک ده، دوازده شمعک و تیرک که دیگران دور تا دورشان زده بودند و محکم کرده بودند، علیه استعمار فرانسویها... میجنگیدند، او، یعنی همین روشنفکران اخته و ذلیل میهنِ من با همه شور و هیجان و اعتقاد و مردانگی و غیرت و همت و حمیتش، برای ویتکنگها کف میزد، جیغ میکشید، تحریک میشد، عرق میریخت، عرق میخورد، سیگار میکشید، میجوشید، میخروشید...
و چون دور به دلاوران سربلند بیباک غیرتمند هوشمند آگاه به راستی مؤمن میهن خویش - ایرانِ قدسی - رسید و هموطنان صاحبمرامِ از هستی خود گذشتهاش، در سردترین سرما و گرمترین گرما... با تمامی جهان ستم و استعمار این عصر - از آن سوی غرب تا این سوی شرق - درگیر شدند و جنگیدند و از پا درنیامدند... این روشنفکر اخته، این اخته ناجوانمرد بزدل، صدها تهمت به تکتک #رزمندگان وطن زد، و صدها زخم زبان، و هرگز دلش به خاطر آنهمه نامردی و نامردمی که در حق هموطنان مبارز خویش کرد و آنهمه بلا که بر سر بچههای معصوم ما آوردند و آنهمه جنایت و فساد که در این خاک مطهر کردند به درد نیامد و وجدان لهشده خفته معتادش - از ترس - بیدار نشد...
باکی نیست.
چیزی به نام شرمساری تاریخی هم وجود دارد.»
#فرزند_ایران #مفاخر
#نادر_ابراهیمی #داستان_نویس
#ادبیات_پارسی
۲۵.۳k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.