خاطرات

خاطرات؛
همچون موريانه ای
از ديوار فاصله ها بالا می روند
و قاب فراموشی ات را می جوند
اما هر بار كه به ياد می آورم
پشت ديوارها كسی انتظارم را نمی كشد
و برای به دست آوردنم تلاشی نمی كند
مصمم تر از قبل
فراموشی ات را بر ديوار فاصله ها
قاب می كنم .
دیدگاه ها (۰)

فاصله ای برای زنده ماندن جیمین روی زانوهایش جلوی من ماند، مث...

چپتر ۶ _ انتخابماه ها نقشه ریخته بودند.کاغذها، فایل ها، اسنا...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط