صبح لال از هلهله تابان روز
#صبح_لال_از_هلهله_تابان_روز
بال زد بشكفت در هذیان برگ
هر درخت افشانده اینك زلف سبز
زندگی روییده در نیسان مرگ
در تن هر ساقه گویی قاصدی ست
كز زمین پیغام بذر آورده است
ریشه سرشار از سروش شاخه ها
خاك را بدرود باران برده است
شعر پرداز نسیم از دوردست
نغمه می بافد در امواج هوا
وز لبان برگ ها پر می دهد
گله گله واژه های تازه را
واژه هایش كز زبانی دیگر است
بر گشوده سوی نامعلوم بال
چشم من در جستجوی لانه شان
مانده از رفتار سرشار ملال
كاش بودم ای تكلم های دور
آشنا با لهجه تان آشنا
حرف هاتان بر زبانم می نشست
می طپیدم با طپش های شما...
بال زد بشكفت در هذیان برگ
هر درخت افشانده اینك زلف سبز
زندگی روییده در نیسان مرگ
در تن هر ساقه گویی قاصدی ست
كز زمین پیغام بذر آورده است
ریشه سرشار از سروش شاخه ها
خاك را بدرود باران برده است
شعر پرداز نسیم از دوردست
نغمه می بافد در امواج هوا
وز لبان برگ ها پر می دهد
گله گله واژه های تازه را
واژه هایش كز زبانی دیگر است
بر گشوده سوی نامعلوم بال
چشم من در جستجوی لانه شان
مانده از رفتار سرشار ملال
كاش بودم ای تكلم های دور
آشنا با لهجه تان آشنا
حرف هاتان بر زبانم می نشست
می طپیدم با طپش های شما...
۸.۴k
۲۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.